صدور انبوه احکام انضباطی و تعلیق از تحصیل توسط کمیتههای انضباطی در داخل دانشگاهها و نیز صدور احکام قضایی سنگین توسط محاکم دادگستری علیه فعالان دانشجویی، حکایت از آغاز موج جدیدی از فشار و سرکوب گسترده نسبت به جنبش دانشجویی در ایران دارد
سعید قاسمینژاد از فعالان دانشجویی مقیم فرانسه، دربارهی موج جدید فشارها میگوید:
فشار به فعالان دانشجویی طبیعتاً با قصد زهره چشم گرفتن از دانشگاه و جنبش دانشجویی است. این نزاع بین جنبش دانشجویی و حکومت در ایران وجود دارد و از ابتدا هم وجود داشته است. الان و بعد از جنبش سبز این حرکتی که تا قبل از بازگشایی دانشگاهها صورت میگیرد همانطور که گفتم نوعی زهره چشم گرفتن است. این زهره چشم گرفتن یک فرق کلی با حرکات قبلی دارد.
به نظر میرسد حکومت بعد از جنبش سبز احساس کرده باید سیاستی را در همهی عرصههای اجتماعی در پیش بگیرد و آن سیاست هوشیاری مداوم است. یعنی اجازهی بروز کمترین حرکت اعتراضی را ندهد. اینکه چقدر و تا کجا میتواند این را ادامه بدهد، ما نمیدانیم، اما به نظرم این سیاستی است که در پیش گرفته؛ چه در حوزهی زنان و چه در حوزهی سیاست به معنای عام و چه در عرصهی دانشجویی و چه در عرصهی کارگری؛ تا امکان بروز هرگونه پتانسیل اعتراضی را با سرکوب شدید از بین ببرد.
شما فکر میکنید الان اوضاع تشکلهای دانشجویی شناخته شده در دانشگاههای ایران به چه صورت است؟ آیا تشکلهای دانشجویی آن توان و آن حوزهی نفوذ سابق را در تودههای دانشجویی برای ایجاد یک اعتراض گسترده در دانشگاهها علیه حاکمیت دارند یا نه؟
به گمانم ندارند. یعنی اگر شما به تاریخ دههی اخیر جنبش دانشجویی نگاه کنید میبینید در سال ۱۳۷۶تشکل دانشجویی دفتر تحکیم وحدت نقش خیلی مؤثری داشت. این نقش تا چند سال بعد از آن هم ادامه پیدا کرد. حکومت این را متوجه شد. یعنی متوجه شد دانشگاه و دانشجویان به عنوان رابط بین جریانهای سیاسی و تودهی مردم عمل میکنند.
سعی کرد این ارتباط را قطع کند، اما این ارتباط از دورهای به بعد قطع نشد و فقط نقش جریان دانشجویی تا حد زیادی کمرنگ شد. با توجه به فشارهای زیادی که حکومت آورد و آن سیاست رسمی حکومت بود؛ صرف نظر از اینکه آقای خاتمی رییسجمهور بود، اما آن هستهی سخت قدرت کار خود را به پیش میبرد. تا انتخابات اخیر، ما همچنان شاهد حضور جریانهای دانشجویی بودیم.
یعنی بههرحال جریانهای سیاسی جامعه، وقتی میخواستند با دانشجویان صحبت کنند، کموبیش ناگزیر بودند با جریانها و تشکلهای دانشجویی صحبت کنند که طبیعی است مهمترین آنها دفتر تحکیم وحدت بود. بعد از این انتخابات اخیر ما شاهد بودیم که این نقش از بین رفت و چه سازمان ادوار تحکیم وحدت، چه دفتر تحکیم وحدت و گروههای دانشجویی دیگر آن نقش سابق را ندارند.
یکی به این دلیل که جنبش دانشجویی مستحیل شده در یک جنبش کلانتر که جنبش اعتراضی مردم ایران است. دیگر اینکه فشار شدید حکومت، تقریباً این تشکلهای سازماندهی شدهی دانشجویی را به اضمحلال کشانده و از بین برده است. ما در جنبش سبز شاهد بودیم که جریانها و تودههای دانشجویی به طور مستقیم با رهبران جنبش سبز ارتباط برقرار میکردند و جریان حد واسط که تشکلهای دانشجویی بودند حضور نداشتند. امروز هم به نظر میرسد اگر ارتباطی قرار باشد و بشود همینگونه ارتباط است. منتها اینکه این شکل ارتباط به مرور با رهبران جنبش سبز قطع خواهد شد و یا برقرار خواهد ماند، بحث دیگری است.
آیا ممکن است در درون جریانهای دانشجویی، تشکلهای جدیدی رو بیایند که بتوانند مرجع باشند و حوزهی نفوذ داشته باشند و جای تشکلهای کلاسیک، مثل دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی را پر کنند؟ آیا چنین احتمالی در داخل دانشگاهها وجود دارد؟
تشکیل یک گروه جدید شناخته شده به نظرم خیلی بعید میآید. یکی به این دلیل که فشار بسیار زیاد است. یعنی شما به هر حال در آن فضا باید امکان این را داشته باشید که به هر شکلی نشریات خودتان را راه بیاندازید و جلسات خودتان را برپا کنید. وقتی الان این را بررسی میکنم میبینم چنین امکانی وجود ندارد. یک دلیل دیگر هم این است که ما الان در فضای پس از بحران و یا به لحاظ زمانی نزدیک به کانون بحران هستیم و هرگروه جدیدی که بخواهد بیاید و در عرصهی عمومی و علنی شکل بگیرد، باید تکلیف خود را با این بحران مشخص کند.
ما وقتی دانشجویان لیبرال دانشگاههای تهران را شکل دادیم، آنها از ما این انتظار را نداشتند که تکلیف خودمان را با آقای خامنهای مشخص کنیم یا تکلیف خود را با جمهوری اسلامی مشخص کنیم. یعنی شما این فضا را داشتید که جای پای خودتان را در درون دانشگاه محکم کنید تا کمکم پذیرفته شوید. الان اما این امکان وجود ندارد.
دانشجویان از شما انتظار دارند صریح بیایی و موضع خودت را مشخص کنی. در حالی که اگر موضع خودت را مشخص کنی، حکومت سریع با آن برخورد میکند. به گمانم در چنین شرایطی، فضای یأس و بیعملی ادامه پیدا میکند و یک بخش زیادی از دانشجویان به سمت یأس و بی عملی خواهند رفت و ما یک دانشگاه غیر سیاسی خواهیم داشت. شق دوم اینکه احتمالاً بخشهای رادیکالتر به سمت شکلگیری هستههای مقاومت مدنی خواهند رفت.
جنبش دانشجویی ما کارنامهی مبارزات چریکی را در پیشینهی خود دارد و همیشه در موقعیتهای بحرانی آن تاریخ خودش را نشان میدهد و بر فعالان دانشجویی سنگینی میکند. حالا بحث مقاومت مسلحانه که به گمانم تا حد زیادی فعلاً منتفی است، اما تاریخ خود را به عنوان تشکیل هستههای مقاومت مدنی بازتولید میکند.
جریانهای موازی سرکوب
محمد صادقی، عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت است.
او نیز در خصوص موج جدید فشارها بر فعالان جنبش دانشجویی میگوید: فشار بر جریانهای دانشجویی مختص این برهه از زمان نیست. شاید تا پیش از این و پیش از تغییر در مدیریت اجرایی کشور در سال ۱۳۸۴سرکوب جریانهای دانشجویی بیشتر از سوی نهادهای امنیتی و قضایی خارج از دانشگاه صورت میگرفت، اما بعد از سال ۸۴و در ادامهی آن پس از انتخابات بحثبرانگیز ۱۳۸۸میشود گفت در اقدامهای موازی، هم از سوی نهادهای قضایی و امنیتی خارج از دانشگاه روی جنبش دانشجویی و تشکلهای دانشجویی منتقد فشار وارد میشود و هم از سوی مدیریت و متولیان دانشگاه و وزارت علوم.
در واقع اینها یکدیگر جریانهای منتقد را سرکوب میکنند و فشار را افزایش میدهند. در طی این سالها هم شاهد بودیم صدور احکام انضباطی تعلیق، بازداشت و صدور احکام قضایی سنگین برای فعالین دانشجویی منتقد و همچنین بازنشسته کردن استادان منتقد، کمترین پاسخ حاکمیت به فعالیتهای منتقدانهی دانشجویان بوده است. دغدغهی بازگشایی دانشگاهها برای حاکمیت وجود دارد. طی یکسال و اندی که از اعتراضهای مردمی میگذرد، حاکمیت از هرگونه تجمع و شکلگیری گروههای انسانی هراس دارد. محیط دانشگاه هم محیط مستعدی برای شکل گیری مجدد اعتراضهای دانشجویان است. به همین منظور سرکوب تشدید شده است.
آیا فعالیتهای دانشجویی در قالب تشکلهای کلاسیک مثل دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی همچنان در دانشگاهها میسر است یا نه؟
شاید به شکل سابق امکان فعالیت دانشجویان منتقد وجود نداشته باشد؛ یعنی به شکل کلاسیک و در قالب تشکلهای دانشجویی؛ چه تشکلهای سیاسی و چه تشکلهای صنفی. ما امروز میبینیم نه تنها از آن تشکلهای دانشجویی منتقد نظیر انجمنهای اسلامی در قالب دفتر تحکیم وحدت نشانی برجا نمانده و بسیاری از فعالان دانشجویی هم اینک با احکام قضایی و احکام انضباطی مواجه شدهاند و بسیاری از آنها در زندانها هستند، بلکه کوچکترین فعالیتهای فوق برنامه در قالب تشکلهای صنفی و کانونهای ادبی و هنری از سوی مسئولین دانشگاهها تحمل نمیشود. زیرا دانشجویان به عنوان ابرگلوی اعتراض به استبداد در طی سالیان اخیر در فقدان تشکلها و احزاب سیاسی در شکل کلاسیک خودش بار عظیم این اعتراضها و حقطلبیها را بر دوش میکشند.
با توجه به مسئلهی بازنشسته کردن استادان دانشگاه، هجمهای که علیه علوم انسانی از سوی حاکمیت به راه افتاده و همچنین سرکوبهای دانشجویی، اگر اینها را سه ضلع سرکوب و هجمهی حاکمیت علیه دانشگاه بدانیم، فکر میکنید زمینهی بروز اعتراض دانشجویی در آستانهی سال تحصیلی جدید با توجه به سرکوبها و فشارها و ارعابی که حاکمیت اعمال کرده است وجود دارد؟
بی شک فعالیتهای دانشجویی امروز دشوارترین دوره خودش را پشت سر میگذارد. یعنی فضای سرکوب در دانشگاهها همانطور که اشاره کردید چه در قالب فشار بر دانشجویان منتقد و چه از طریق بازنشسته کردن استادان منتقد و چه از نظر فضای امنیتی و پلیسی که در محیط دانشگاه وجود دارد واقعاً امکان فعالیت به شکل سابق را از دانشجویان سلب کرده است، اما اینگونه هم نیست که ما فکر کنیم با این فشارها فعالیتهای دانشجویان متوقف میشود.
ما در طی سال گذشته نیز شاهد بودیم که کمتر مسئول دولتی امکان حضور در محیط دانشگاه را پیدا میکرد و آنهایی هم که آمدند، از شعارها و اعتراضهای خودجوش دانشجویان در امان نماندند. این اعتراضهایی که به این مسئولین دولتی میشود، به صورت سازماندهی شده نیست. دانشجویان نگاه میکنند به آن فشارهایی که به ایشان آمده و آن اتفاقهایی که در کوی دانشگاه در سال گذشته و در سالیان قبل افتاده است.
قطعا در سال تحصیلی جدید نیز بسیاری از دانشجویان نسبت به آنچه در کشور رخ داده و ظلمی که به مردم و همکلاسیهای خودشان صورت گرفته اعتراض خواهند کرد. شرایط به گونهای است که هم دانشجویان و هم مردم در پیگیری مطالباتشان و اعتراض به آنچه در کشور و به ویژه وقایع پس از انتخابات ۸۸صورت گرفته، همچنان جدی هستند و برای این اعتراضها پایانی نیست. قطعاً در آستانهی سال تحصیلی جدید، ما سال تحصیلی پر تنشی را در دانشگاهها شاهد خواهیم بود
منبع:رادیو زمانه
No comments:
Post a Comment