دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران با انتشار بیانیه ای شرکت خود در راهپیمایی در روز ۲۲ خرداد را اعلام کرده و تمامی دانشگاهیان و اساتید را به حضور در این راهپیمایی دعوت کردند.دانشجویان دانشگاه تربیت معلم در این بیانیه خود ضمن یاد از شبنم مددزاده دانشجویی زندانی این دانشگاه و دیگر فعالین دانشجویی، از جنبش دانشجویی با عنوان "قلب تپنده ی جریان استبدادستیزی در یک سال گذشته" نام بردند. این دانشجویان همچنین صدور هزاران حکم انضباطی و فشارهای گسترده بر دانشجویان را نشان دهنده "پویایی" جنبش دانشجویی دانسته اند. متن این بیانیه به شرح زیر است:
گیرم که می زنید
گیرم که می کشید
با رویش ناگریز جوانه چه می کنید؟
یک سال گذشت. یک سال از حضور پرشکوه ملتی که برخلاف خواست حاکمیت می خواست خود را بر اساس حقوق اساسی و مسلمش تعریف کند. بر خلاف خواست دولت مهرورزی که به دنبال تعریف وهم گونه امتی وظیفه شناس بر اساس وظایف موهومی بود که تنها دستاورد آن جز فضای خرافه پروری و دیکتاتورمآبی نبود. یک سال از شبی که هر یک شمعی به دست به امید کوچک ترین تغییر و اندک ترین بهبود ها در مقابل وزارت کشور به امید طلوع آفتاب نشستیم. شبی که که حاکمیت از فرط مهرورزی بیداریمان را نیز به سخره گرفت و ندانست خواب و خاموشی را نه در ایام پرشور و شعور سیاسی پیش از انتخابات دهم که از همان آغاز انتصابات نهم ریاست جمهوری برای همیشه وداع گفته بودیم. و چه مضحک تلاش مذبورانه ی حاکمیت برای خاموشی مردمی که در راستای مبارزات آزادیخواهانه یک صد ساله خود دیگر به خواب نمی رفت. چرا که پس از چهار سال دروغ، خفقان، فساد و استبداد از طلوع آفتاب در قلب مردمانمان گریزی نبود.
تلاش مذبوحانه ی حاکمیت برای به زیر کشیدن خورشید اگرچه تا به امروز بی نتیجه بوده و تنها با هر قدم گره کار فرو بسته اش را کورتر کرده است اما چه داغ ها که بر دل هم وطنانمان نگذاشت. چراغ چه خانه هایی را که با به خاک و خون کشیدن خیابان ها نکشت. چه خانواده هایی که تنها برای پیگیری وضعیت دلبندانشان و برگزاری مراسم تدفین روانه ی زندان ها نکرد. چنان که امروز کامران آسا برادر کیانوش آسا، دانشجوی شهید دانشگاه علم و صنعت تنها به جرم نگارش نامه ای برای ریاست دستگاه قضا در آستانه ی سالگرد شهادت برادرش در سلول های انفرادی روزگار می گذراند. تلاش برای تغییر مسیر زندگی و توقف تلاش پیوسته هموطنانمان با بازداشت های خودسرانه، شکنجه های سبعانه، برخورهای بی رحمانه در بازداشت گاه های غیرقانونی، صدور قریب به دو قرن احکام حبس تعزیری همراه با تبعید و شلاق در بیدادگاه های نمایشی، به دار آویختن جوانان بی گناه و به ویژه هم وطنان کردمان بی آنکه هنوز کسی از اتهامات واقعیشان خبری داشته باشد، صدور هزاران حکم انضباطی و محرومیت از تحصیل برای دانشجویان اما، نه تنها جنبش آزادی خواهی مردممان را از حرکت باز نداشت بلکه هر ضربه، هر حکم، و هر شهید ما را بر آن داشت تا قدم های بعدی را محکم تر برداریم. چرا که شهید قلب تاریخ است. نمی دانند که با به زمین کشیدن هر ستاره خونی تازه در شریان جنبش سبز ملت ایران جریان یافته. نمی دانند امروز آه مادران سرزمینمان به جای آن که خانه نشینشان کند آنان را بیش از پیش وارد صحنه کرده است. نمی دانند مادر آرش رحمانی پور 19 ساله امروز مادر هزاران فرزند است. نمی دانند مادران سهراب اعرابی، کیانوش آسا، ندا آقا سلطان و ... امروز مادر جنبش استبدادستیزی سرزمینمان شده اند. و باز نمی دانند که اگر فرزاد کمانگر تنها معلم ساده ای در روستاهای کردستان بود امروز مادرش معلم تمام دانش آموزان و معلمان این مرز و بوم است.
آری نمی دانند. اما به را ستی اینان چه می دانند؟ چه می بینند و چه می اندیشند و خواب خرگوشی شان را تا به کی ادامه می دهند؟
بی شک جنبش دانشجویی به عنوان قلب تپنده ی جریان استبدادستیزی در یک سال گذشته هزینه های جبران ناپذیری را متحمل شده است. کین توزی حاکمیت در برابر فعالین جنبش دانشجویی با صدور احکام سنگین قضایی برای شبنم مددزاده دانشجوی دانشگاه تربیت معلم، بهاره هدایت و میلاد اسدی، مجید توکلی و ده ها دانشجوی ازاده ی دیگر، حتی صدور حکم نافرجام اعدام برای دانشجوی دربند، محمد امین ولیان، تنها گوشه ی کوچکی از فشارهای وارده بر جنبش دانشجویی در یک سال گذشته بوده است. اما دانشگاه را چه می شود که با تحمل بیشترین فشارها و تقدیم فراوان هزینه ها هنوز در صف اول حق طلبی و استبداد ستیزی ایستاده است؟ آری، پویایی جنبش دانشجویی را می توان بارزترین دلیل این امر دانست. به راستی صدور هزاران حکم انضباطی توسط کمیته های انضباطی کدامین حرکت را در دانشگاه از حرکت پیوسته اش بازداشته است؟ هر ساله هزاران دانشجو وارد دانشگاه ها می شوند. برای بازایستادن اینان چه می کنند؟ دانشجویان حق طلب را اخراج کرده یا به بند می کشند، حقانیت و عدالت را چه می کنند؟
ما دانشجویان سبز دانشگاه تربیت معلم تهران ضمن محکوم کردن روند ناعادلانه و غیر انسانی برخورد با دانشجویان و سایر فعالین مدنی خواستار آزادی بی قید و شرط یاران دربندمان هستیم و در راستای احقاق حقوق مسلم و اساسی خود و همراهی با یاران دبستانی شهید و دربندمان در روز 22 خرداد، سالگرد کودتای ننگین انتخاباتی در راهپیمایی مسالمت آمیز این روز در خیابان آزادی تهران، میدان امام حسین تا آزادی شرکت می کنیم و علاوه بر دانشجویان از تمامی دانشگاهیان، اساتید و هم وطنان عدالت جویمان نیز دعوت می کنیم تا با شرکت در این راهپیمایی مسالمت آمیز و قانونی اعتراض خود را به روند غیرقانونی، ناعادلانه و بی رحمانه ی فعلی ابراز داریم. و اطمینان داریم که این روند نیز با صبر و استقامت ما روز به روز به پایان خود نزدیک تر می شود.
و در پایان به یاد شبنم مددزاده، دانشجوی دربند دانشگاه تربیت معلم، آن گونه که گفت:
"روز آزادی سرودی خواهد خواند
ماندنی تر از هر ترانه
خواندنی تر از هر غزل
روزی این همه زندان زنجیر، شکنجه
فرزندی خواهد زاد
فرزندی به نام آزادی"
دانشجویان سبز دانشگاه تربیت معلم
منبع: دانشجونیوز
گیرم که می زنید
گیرم که می کشید
با رویش ناگریز جوانه چه می کنید؟
یک سال گذشت. یک سال از حضور پرشکوه ملتی که برخلاف خواست حاکمیت می خواست خود را بر اساس حقوق اساسی و مسلمش تعریف کند. بر خلاف خواست دولت مهرورزی که به دنبال تعریف وهم گونه امتی وظیفه شناس بر اساس وظایف موهومی بود که تنها دستاورد آن جز فضای خرافه پروری و دیکتاتورمآبی نبود. یک سال از شبی که هر یک شمعی به دست به امید کوچک ترین تغییر و اندک ترین بهبود ها در مقابل وزارت کشور به امید طلوع آفتاب نشستیم. شبی که که حاکمیت از فرط مهرورزی بیداریمان را نیز به سخره گرفت و ندانست خواب و خاموشی را نه در ایام پرشور و شعور سیاسی پیش از انتخابات دهم که از همان آغاز انتصابات نهم ریاست جمهوری برای همیشه وداع گفته بودیم. و چه مضحک تلاش مذبورانه ی حاکمیت برای خاموشی مردمی که در راستای مبارزات آزادیخواهانه یک صد ساله خود دیگر به خواب نمی رفت. چرا که پس از چهار سال دروغ، خفقان، فساد و استبداد از طلوع آفتاب در قلب مردمانمان گریزی نبود.
تلاش مذبوحانه ی حاکمیت برای به زیر کشیدن خورشید اگرچه تا به امروز بی نتیجه بوده و تنها با هر قدم گره کار فرو بسته اش را کورتر کرده است اما چه داغ ها که بر دل هم وطنانمان نگذاشت. چراغ چه خانه هایی را که با به خاک و خون کشیدن خیابان ها نکشت. چه خانواده هایی که تنها برای پیگیری وضعیت دلبندانشان و برگزاری مراسم تدفین روانه ی زندان ها نکرد. چنان که امروز کامران آسا برادر کیانوش آسا، دانشجوی شهید دانشگاه علم و صنعت تنها به جرم نگارش نامه ای برای ریاست دستگاه قضا در آستانه ی سالگرد شهادت برادرش در سلول های انفرادی روزگار می گذراند. تلاش برای تغییر مسیر زندگی و توقف تلاش پیوسته هموطنانمان با بازداشت های خودسرانه، شکنجه های سبعانه، برخورهای بی رحمانه در بازداشت گاه های غیرقانونی، صدور قریب به دو قرن احکام حبس تعزیری همراه با تبعید و شلاق در بیدادگاه های نمایشی، به دار آویختن جوانان بی گناه و به ویژه هم وطنان کردمان بی آنکه هنوز کسی از اتهامات واقعیشان خبری داشته باشد، صدور هزاران حکم انضباطی و محرومیت از تحصیل برای دانشجویان اما، نه تنها جنبش آزادی خواهی مردممان را از حرکت باز نداشت بلکه هر ضربه، هر حکم، و هر شهید ما را بر آن داشت تا قدم های بعدی را محکم تر برداریم. چرا که شهید قلب تاریخ است. نمی دانند که با به زمین کشیدن هر ستاره خونی تازه در شریان جنبش سبز ملت ایران جریان یافته. نمی دانند امروز آه مادران سرزمینمان به جای آن که خانه نشینشان کند آنان را بیش از پیش وارد صحنه کرده است. نمی دانند مادر آرش رحمانی پور 19 ساله امروز مادر هزاران فرزند است. نمی دانند مادران سهراب اعرابی، کیانوش آسا، ندا آقا سلطان و ... امروز مادر جنبش استبدادستیزی سرزمینمان شده اند. و باز نمی دانند که اگر فرزاد کمانگر تنها معلم ساده ای در روستاهای کردستان بود امروز مادرش معلم تمام دانش آموزان و معلمان این مرز و بوم است.
آری نمی دانند. اما به را ستی اینان چه می دانند؟ چه می بینند و چه می اندیشند و خواب خرگوشی شان را تا به کی ادامه می دهند؟
بی شک جنبش دانشجویی به عنوان قلب تپنده ی جریان استبدادستیزی در یک سال گذشته هزینه های جبران ناپذیری را متحمل شده است. کین توزی حاکمیت در برابر فعالین جنبش دانشجویی با صدور احکام سنگین قضایی برای شبنم مددزاده دانشجوی دانشگاه تربیت معلم، بهاره هدایت و میلاد اسدی، مجید توکلی و ده ها دانشجوی ازاده ی دیگر، حتی صدور حکم نافرجام اعدام برای دانشجوی دربند، محمد امین ولیان، تنها گوشه ی کوچکی از فشارهای وارده بر جنبش دانشجویی در یک سال گذشته بوده است. اما دانشگاه را چه می شود که با تحمل بیشترین فشارها و تقدیم فراوان هزینه ها هنوز در صف اول حق طلبی و استبداد ستیزی ایستاده است؟ آری، پویایی جنبش دانشجویی را می توان بارزترین دلیل این امر دانست. به راستی صدور هزاران حکم انضباطی توسط کمیته های انضباطی کدامین حرکت را در دانشگاه از حرکت پیوسته اش بازداشته است؟ هر ساله هزاران دانشجو وارد دانشگاه ها می شوند. برای بازایستادن اینان چه می کنند؟ دانشجویان حق طلب را اخراج کرده یا به بند می کشند، حقانیت و عدالت را چه می کنند؟
ما دانشجویان سبز دانشگاه تربیت معلم تهران ضمن محکوم کردن روند ناعادلانه و غیر انسانی برخورد با دانشجویان و سایر فعالین مدنی خواستار آزادی بی قید و شرط یاران دربندمان هستیم و در راستای احقاق حقوق مسلم و اساسی خود و همراهی با یاران دبستانی شهید و دربندمان در روز 22 خرداد، سالگرد کودتای ننگین انتخاباتی در راهپیمایی مسالمت آمیز این روز در خیابان آزادی تهران، میدان امام حسین تا آزادی شرکت می کنیم و علاوه بر دانشجویان از تمامی دانشگاهیان، اساتید و هم وطنان عدالت جویمان نیز دعوت می کنیم تا با شرکت در این راهپیمایی مسالمت آمیز و قانونی اعتراض خود را به روند غیرقانونی، ناعادلانه و بی رحمانه ی فعلی ابراز داریم. و اطمینان داریم که این روند نیز با صبر و استقامت ما روز به روز به پایان خود نزدیک تر می شود.
و در پایان به یاد شبنم مددزاده، دانشجوی دربند دانشگاه تربیت معلم، آن گونه که گفت:
"روز آزادی سرودی خواهد خواند
ماندنی تر از هر ترانه
خواندنی تر از هر غزل
روزی این همه زندان زنجیر، شکنجه
فرزندی خواهد زاد
فرزندی به نام آزادی"
دانشجویان سبز دانشگاه تربیت معلم
منبع: دانشجونیوز
No comments:
Post a Comment